وقتی از دستش دادی و هیچ خبری ازش نداری فقط یک چیز دلتو میلرزونه و داغونت میکنه...
کلمه " آنلاین " مقابل اسمش...
وقتی از دستش دادی و هیچ خبری ازش نداری فقط یک چیز دلتو میلرزونه و داغونت میکنه...
کلمه " آنلاین " مقابل اسمش...
کمی به فکر غــــــزل های ناتمامم باش
کم این قلم شده را شرمسار جوهر کن
بمان و خواب مرا بیشتر معطر کن
هزار و یک شب افسانه را مکرر کن
به پلکی آمدی از آن سوی نیامده ها
بمان و خستگی جان و جسم را در کن
« کسی هنوز عیار تو را نفهمیده ست »
هر آنچه آینه ی شعر گفت باور کن
سروده های مرا فتح کردن آسان است
نگفته های مرا می توانی از برکن
و نقطه چینی اگر بین شعر و من باقی است
تو آن نباید را نقطه نقطه کمتر کن
کمی به فکر غزل های ناتمامم باش
کم این قلم شده را شرمسار جوهر کن ...
میان ابرها سیر میکنم هر کدام را به شکلی میبینم که دوست دارم . . .میگردم و دلخواهم را پیدا میکنم میان آدمها اما . . .کاری از دست من ساخته نیست خودشان شکل عوض میکنندبـرای اتـفـاق هـایی که نـمی افـتـد …بـرای دستـی کـه نـگـرفـتم بـرای اشکـی کـه پـاک نـکـردم بـرای بـوسـه ای کـه نـبــودبـرای دوسـتـت دارمـی کـه مـرده بـه دنـیـا آمــدبــرای مـن کـه وجـودم نـبـودن اسـت...چشم بَـــــسته از فرسنگ ها می شناسمت…!این تَـــــلاشت برای گم شُــدن مَــرا می خنداند…!...
===================================================================================================================
تاب ندارم سخت است با تو هستند جلوتـــربا دیگری یا جور دیگری . !سخت است چه رنگین کمان نحســـــی...
درغروب سخت دنیا یاد یاران میکنم درکویر خشک و سوزان رقص باران میکنم زندگی مرگ است و مرگ هم زندگی پس درود برمرگ و مرگ بر زندگی .
============================================================
من فقط دارم سعی میکنم همرنگ جماعت شوم،اما می شود کمی کمکم کنید!آی جماعت…شماها دقیقا چه رنگی هستید؟...
شهر من اینجا نیست !اینجا…آدم که نه!آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند!و جالب تر !اینجا هر کسی هفتاد رنگ بازی میکندتا میزبان سیاهی دیگری باشد!.شهر من اینجا نیست!اینجا…همه قار قار چهلمین کلاغ رادوست می دارند!و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!.شهر من اینجا نیست!اینجا…سبدهاشان پر است ازتخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند!.من به دنبال دیارم هستم,شهر من اینجا نیست…شهر من گم شده است!...آدمــیزاد در حرف زدن هایش بی ملاحظه است … !وقتی میخواهد با منطق حرف بزند ؛ احساساتی میشود …وقتی از احساسش میگوید ؛ آرزوهایش لو میرود …وقتی از آرزوهایش یاد میکند ؛ حسرتش رو میشود …وقتی حسرتهایش را روشن میکند ؛ منطق میتراشد …و اینگونه گند میزند به همه ی روابطش …...
روزی دوباره به سراغم خواهی آمد
ولی میدانم که شادابی ات را در پس جاده های جوانی گم کرده ای
ولی باز هم پذیرایت خواهم بود
اگر چه فانوس قلبم سوسو میزند و تکه های شکسته قلبم که تو سال ها پیشبا بی رحمی آنرا شکست ای با یک اشاره از هم خواهد پاشید
ولی باز هم پذیرایت خواهم بود
پس از امدنت,در زلال چشمانت خیره خواهم شد و به تو خواهم گفت: سال های زیادی را به انتظارت نشستم...
گفتمش آغاز درد عشق چیست؟
گفت آغازش سراسر بندگیست
گفتمش پایان آن را هم بگو
گفت پایانش همه شرمندگیست
گفتمش درمان دردم را بگو
گفت درمانی ندارد بی دواست
گفتمش یک اندکی تسکین آن
گفت تسکینش همه سوز و فناست...
ﺩﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺻﺒﺢ ﻋﺮﻭﺳﯽ ، ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻨﺪ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺴﺮ ﺁﻣﺪﻧﺪ
.ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ.ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ.ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺑﻌﺪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ
ﺁﻣﺪﻧﺪ.ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ.ﺍﺷﮏ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﮔﻔﺖ:ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ
ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻮﻥ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻢ.ﺷﻮﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ، ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﺸﺎﻥ ﮔﺸﻮﺩ.ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ
.
ﺳﺎﻟﻬﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺩ.ﭘﻨﺠﻤﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺷﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ.ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪﺍﯾﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ ، ﭘﺪﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ
ﭼﻨﺪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﻣﻔﺼﻠﯽ ﺩﺍﺩ.ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺘﻌﺠﺒﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ
ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ ؟ ﻣﺮﺩ ﺑﺴﺎﺩﮔﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻮﻥ ﮐﺴﯿﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻪ!!
:
برای دیدن تصاویر در سایز اصلی بر روی عکس مورد نظر کلیک کنید
برای دیدن سایر تصاویر به ادامه مطلب بروید ...
عشق را گوهر ز کانی دیگر است *** مرغ عشق از آشیانی دیگر است
هر که با جان,عشق بازد این خطاست *** عشق بازیدن ز جانی دیگر است
عاشقی بس خوش جهانیست ای پسر *** و آن جهان را آسمانی دیگر است
کی کند عاشق نگاهی در جهان *** زان که عاشق را جهانی دیگر است
در نیابد کس زبان عاشقان *** زان که عاشق را زبانی دیگر است
نیست عاشق را به یک موضع قرار *** هر زمانی در مکانی دیگر است
نی خطا گفتم برون است از مکان *** لا مکان او را نشانی دیگر است
برای دیدن ادامه ی شعر ها به ادامه مطلب مراجعه کنید...
ترسیدم،وقتی خواستم بگویم دوستت دارم
اشک لبریز شد،بغض گرفت و شمع خاموش شد
سکوت پا برجا،کنون آرمیده در مرگ اشک میریزم
و سکوت...
هنوز قلب عشق میتپد و بر سنگ مینگارد
((*((*(( دوستت دارم ))*))*))
**********************
دوست داشتم در دنیایی بودم که...
مردمش جز عشق نمیگفتند...
جز از عشق نمینوشتند...
جز خواب عشق نمیدیدند...
جز از عشق نمیمردند...
افسوس که چنین دنیایی خیالیست...
********************
اگر باران بودم آنقدر میباریدم تا غبار غم از دلت پاک کنم
اگر اشک بودم مثل باران بهاری به پایت میگریستم
اگر گل بودم شاخه ای از وجودم را تقدیمت میکردم
اگر عشق بودم آهنگ دوست داشتن را برایت مینواختم
ولی افسوس نه بارانم،نه اشک،نه گل و نه عشق
اما هرچه هستم دوستت دارم.
عشق ان نيست كه يك دل به صد يار دهي
عشق ان است كه صد دل به يك يار دهي
يار ان نيست كه پيوسته كنارت باشد
يار ان است كه پيوسته به يادت باشد
......................
عشق ايستادن زير باران و خيس شدن نيست
عشق ان است كه يكي براي ديگري چتر شود و ديگري هيچوقت نفهمد چرا خيس نشده
معنی دوم عشق :
روزی یکی از خانه های دهکده آتش گرفته بود ...
ادامه مطلب برويد
به دنبال شوق و امید باش"
فقط یک روز بی ضرر باش
و برای همگان مفید باش
حقیقت را دریاب
نیت کلام و کردار و گفتارت را آرامش بده
اگر باورت نکردند
نهراس
بر ناتوانی خود برای رسیدن به خواستهای مهر آمیزت
غلبه کن
چنان با محبت رفتار کن که دلیلی برای شرمسار
بودن از خودت نداشته باشی
پیش داوری هایت را کنار بگذار
که رنج پیش از آن حتمی است
همین امروز از بخشش آکنده شو
کس نمی داند فردا چه در راه است
زندگی کوتاه است
درگذشته ها نمان
نگران آینده نباش
فقط یک روز لحظه های امروزت را باامید و اشتیاق به
سمت مسیر ی تازه و سپید ببر
در تاریکی به دنبال چه میگردی ؟
چرا نور را نمی جویی ؟
درجستجوی توبر درگاه کوه می گریم ،در آستانه ی دریا و علف
به جستجوی تودر معبر بادها می گریم،
در چار راه فصول،در چار چوب شکسته پنجره ای
که آسمان ابر آلوده را قابی کهنه می گیرد.
به انتظار تصویر تواین دفتر خالی
تا چندورق خواهد خورد؟
جریان باد را پذیرفتن
و عشق را
که خواهر مرگ است ـ
و جاودانگی
رازش را با تو درمیان نهاد
پس به هیات گنجی درآمدی:
بایسته و آز انگیز گنجی از آن دست
که تملک خاک را و دیاران را
از این سان دل پذیر کرده است !
نامت سپیده دمی است که بر پیشانی آسمان می گذرد
ـ متبرک باد نام تو! ـ
و ما همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را
هنوز را
داستـــان بـاد و دختــــرک
ادامه مطلب بروید
-لنگر عشق زدم بر دل طوفاني تو ، تکيه گاهم شده است ساحل باراني تو.
-تقديم به کسي که جنسش کيمياست ، عهدش وفاست ، مهرش صفاست ، حسابش از همه جداست.
-اگر با گريه دريايي بسازم ، اگر با خنده رويايي بسازم ، اگر خنده شود در من فراموش ، اگر گريه شود با من هم آغوش ، تو را هرگز نخواهم کرد فراموش.
-به تو عادت کردم مثل گلبرگي به شبنم / مثل گلبرگي به شبنم / مثل مجروحي به مرهم / مثل صحرايي به نم نم / مثل يک تشنه به زمزم / مثل تنهايي به همدم
-تنهايي آدمها به عمق يک درياست ، اما براي پرکردنش يک ليوان محبت کافيست.
-براي آدم نابينا شيشه با الماس فرقي ندارد. پس اگر کسي قدرتو ندونست فکر نکن تو شيشه اي ، اون نابيناست.
-عشق چنان شيفتگي در نهان خود دارد که سخت ترين دلها نيز ، گاهي هوس شنا در آن را مي کنند
-دلم می خواهد ویرگول باشم تا وقتی به من می رسی کمی مکث کنی
-دل میگیرد و می میرد و هیچ کس سراغی از آن نمیگیرد، ادعای خدا پرستیمان دنیا را سیاه کرده ولی یاد نداریم چرا خلق شده ایم، غرورمان را بیش از ایمان باور داریم، حتی بیش از عشق!
-آسمان وقف نگاهت گل من، مانده ام چشم به راهت گل من، هرکجا هستی و باشی، گویم خدا پشت و پناهت گل من
- آرزو دارم دلت از غصه ها خالی بشه، سهم تو از زندگی یه عمر خوشحالی بشه
-داغترین احساساتت را نصیب کسی کن که در سردترین لحظات به یادت توست
نظر يادتون نره
Ø رقصی به سوی خدا
می گویند عشق یک تعهد نیست یک انتخاب است انتخابی لحظه به لحظه ...
ادامه مطلب مراجعه كنيد.