عشق جانان همچو شمعم از قدم تا سر بسوخت***مرغ جان را نیز چو پروانه بال و پر بسوخت
عشقش آتش بود,کردم مجمرش از دل چو عود***آتش سوزانده بر هم عود و هم مجمر بسوخت
***********************************************
مرا در عشق او کاری فتادست *** که هر مویی به تیماری فتادست
اگر گویم که میداند که در عشق *** چگونه مشکلم کاری فتادست
مرا گوید اگر دانی وگر نه *** چنین در عشق بسیاری فتادست
اگر گویم همه غم ها به یکبار *** نصیب جان غمخواری فتادست
مرا گوید مرا زین هیچ غم نیست *** همه غم ها تو را آری فتادست
مرا جانا ز عشقت بود بسیار *** به سرباری کنون باری فتادست
دل مستم چو مرغ نیم بسمل *** به دام چون تو دلداری فتادست
از آن دل دست باید شست دایم *** که در دست چو تر یاری فتادست
***********************************************
آتش عشق تو در جان خوشتر است *** جان ز عشقت اتش افشان خوشتر است
هر که خورد از جام عشقت قطره ای *** تا قیامت مست و حیران خوشتر است
تا تو پیدا آمدی پنهان شدم *** زان که با معشوق پنهان خوشتر است
درد عشق تو که جان میسوزدم *** گر همه زهر است از جان خوشتر است
می نسازی تا نمی سوزی مرا *** سوختن در عشق تو زان خوشتر است
چو وصالت را هیچکس روی نیست *** روی در دیوار هجران خوشتر است